پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
بررسی تأثیر جدایه های تریکودرما در جلوگیری از رشد قارچ Aspergillus flavus و کاهش آفلاتوکسین روی پسته
71
79
FA
ساناز
چگینی
گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج.
sanaz.chegini16@yahoo.com
کیوان
بهبودی
null
گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج.
behbodi@ut.ac.ir
محمد
جوان نیکخواه
گروه گیاهپزشکی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج.
jnikkhah@ut.ac.ir
محسن
فرزانه
گروه کشاورزی، پژوهشکدة گیاهان و مواد اولیۀ دارویی دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
m_farzaneh60@yahoo.com
10.22059/jbioc.2014.36594
در این پژوهش، تأثیر جدایههایی از قارچ تریکودرما برای کاهش رشد قارچ <em>Aspergillus flavus</em> R5 و آفلاتوکسین ناشی از آن در شرایط آزمایشگاه در محیط کشت و مغز پسته مطالعه شد. غربالگری اولیه براساس تأثیر ترکیبات فرّار و غیرفرّار جدایهها روی رشد استرین <em> A. flavus </em>R5انجام شد. نتایج نشان داد که ترکیبات فرار 4 جدایة T1، T3، T4 وT17 به ترتیب با 66/60 درصد، 88/68 درصد، 33/63 درصد و 59 درصد و ترکیبات غیرفرار جدایههای ذکرشده در غلظت 50 درصد به ترتیب با 50 درصد ، 82 درصد، 75 درصد و 58 درصد کاهش، بیشترین تأثیر را در جلوگیری از رشد میسلیومی <em> A. flavus </em>R5دارند. در حضور عصـارة برونسلولی این 4 جدایه، میزان آفلاتوکسین و رشد استرین <em>A. flavus</em> R5 در محیط مایع کاهش یافت و بیشترین میزان کاهش آفلاتوکسین مربوط به جدایههای T3و T4 به ترتیب با 76/89 درصد و 25/86 درصد بود. تأثیر عصارة این 4 جدایه در پاکسازی آفلاتوکسین اضافهشده به محیط کشت نشان داد که این جدایهها باعث کاهش معنیدار آفلاتوکسین شدند و جدایة T3 با 03/88 درصد کاهش آفلاتوکسین، بیشترین تأثیر را از خود نشان داد. بررسی کاربرد عصـارة برون سلولی جدایههای T1، T3، T4 و T17به ترتیب سبب 11/64 درصد، 40/84 درصد، 88/77 درصد و 44/51 درصد کاهش میزان آفلاتوکسین تولیدشده در پسته شدند. جدایههای T1، T3، T4 و T17 به ترتیب متعلق به گونههای <em>T. harzianum</em>، <em>T. longibrachiatum</em>، <em>T. harzianum</em> و <em>T. harzianum</em> بودند.
آفلاتوکسین,تجزیه,تریکودرما,پسته,عصارۀ خارج سلولی
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_36594.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_36594_d5c8cbcba48bc3b4b3ba2f010fed6be6.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
مقایسه بهکارگیری روشهای کنترل زراعی، بیولوژیکی و شیمیایی آفات، بیماریها و علفهای هرز برنج (با تحلیل ویژگیهای اقتصادی و زراعی شالیکاران استان مازندران)
81
95
FA
فاطمه
رزاقی
دانشجوی دکتری دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران
razzaghi.fatemeh@gmail.com
احمد
رضوانفر
استاد دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران
arezvan@ut.ac.ir
حسین
شعبانعلی فمی
استاد دانشکدة اقتصاد و توسعة کشاورزی، دانشگاه تهران
hfami@ut.ac.ir
ابوطالب
حسین پور
استادیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی مازندران
abohosseinp@gmail.com
10.22059/jbioc.2014.51476
هدف این پژوهش، بررسی مقایسة بهکارگیری روشهای کنترل زراعی، بیولوژیکی و شیمیایی آفات، بیماریها و علفهای هرز برنج در میان شالیکاران شهرستان ساری بود. نمونهگیری به روش طبقهای تصادفی با انتساب متناسب انجام و حجم نمونه براساس فرمول کوکران به تعداد 260 نفر تعیین شد. ابزار پژوهش پرسشنامهای بود که روایی (صوری و محتوایی) آن براساس نظر جمعی از کارشناسان جهاد کشاورزی شهرستان ساری و اعضای هیأت علمی گروه ترویج و آموزش کشاورزی دانشگاه تهران، و پایایی پرسشنامه با استفاده از محاسبة آلفای کرونباخ (بالاتر از 7/0) تأیید شد. مطابق یافتههای تحقیق میزان آشنایی با روشهای کنترل آفات، بیماریها و علفهای هرز در 5/53 درصد از شالیکاران به نسبت بالاست. شالیکاران برای کنترل آفات بیش از همه، روشهای زراعی و روشهای شیمیایی را بهکار میگیرند، در مقابل اقدامات کنترل بیولوژیکی از لحاظ بهکارگیری در مزارع برنج اولویتهای پایینی کسب کردند. شالیکاران برای کنترل بیماریهای برنج بیش از همه، روشهای زراعی و شیمیایی را بهکار میگیرند و در مقابل فعالیتهای بیولوژیکی برای این منظور بهکار گرفته نمیشود. برای کنترل علفهای هرز برنج بیش از همه، روشهای زراعی و شیمیایی را شالیکاران بهکار میگیرند و در مقابل فعالیتهای بیولوژیکی، از لحاظ بهکارگیری در مزارع برنج، اولویتهای پایین را به خود اختصاص دادند. <br />
شالیکاران,عامل اقتصادی,عامل زراعی,کنترل شیمیایی,کنترل غیرشیمیایی
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51476.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51476_4655363ef05b83b3c35e08d41e188caa.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
اثر سوپرپارازیتیسم بر شایستگی تولیدمثلی زنبور (Ooencyrtus fecundus Ferriere & Voegele (Hym., Encyrtidae پارازیتویید تخم سن گندم (Eurygaster integriceps Puton (Hem., Scutelleridae
97
105
FA
سجاد
احمدپور
دانشجوی کارشناسی ارشد حشره شناسی کشاورزی، گروه گیاه پزشکی، دانشکدة کشاورزی، دانشگاه تبریز
sajad.ahmadpoor68@yahoo.com
شهزاد
ایرانی پور
دانشیار گروه گیاه پزشکی، دانشکدة کشاورزی، دانشگاه تبریز
shiranipour@yahoo.com
شهریار
عسگری
استادیار پژوهش مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران، ورامین
s.asgari1344@yahoo.com
10.22059/jbioc.2014.51477
زنبور <em>Ooencyrtus fecundus</em> Ferriere &Vogele (Hymenoptera: Encyrtidae) از جمله پارازیتوییدهای تجمعی تخم سن گندم است که قدرت سوپرپارازیتیسم دارد. سوپرپارازیتیسم تأثیرات چشمگیری روی شایستگی و ظرفیت تولیدمثلی، قدرت رقابت و جثة حشرات کامل پارازیتوییدهای جمعی دارد. در این بررسی اثر سوپرپارازیتیسم و شدت آن (مادههای تکقلو، دوقلو، سهقلو و چهارقلو) روی ویژگیهای زیستی زنبور <em>O. fecundus</em> در شرایط آزمایشگاهی مطالعه شد. پارامترهای رشد جمعیت پایدار بهعنوان شاخصهای شایستگی، در 4 گروه مقایسه شدند. در تمامی پارامترهای مذکور به جز مدت زمان 1 نسل (T)، تفاوت معنیداری مشاهده شد. نرخ ذاتی افزایش جمعیت (r<sub>m</sub>) برای مادههای تکقلو، دوقلو، سهقلو و چهارقلو بهترتیب 0024/0±2529/0، 0019/0±2480/0، 0023/0±2389/0 و 0019/0±2354/0 بر روز محاسبه شد که در 2 گروه اول بیش از 2 گروه دیگر بود. همچنین، نرخ خالص تولیدمثل (R<sub>0</sub>) برای 4 تیمار فوق بهترتیب22/7±14/198، 72/6±63/188، 04/2±54/170 و 01/2±77/139 ماده بر ماده بر نسل و مدت زمان 1 نسل (T) بهترتیب 29/0±9/20، 18/0±12/21، 21/0±5/21 و 15/0±98/20 روز بود. با وجود اینکه پارامترهای محاسبهشده به هم نزدیک هستند، ولی تفاوت آنها معنیدار بود، زیرا واریانس دادهها پایین است. در اکثر پارامترها، تفاوت بین تیمارهای یک و دوقلو با تیمارهای سه و چهارقلو معنیدار بود. هرچند سوپرپارازیتیسم روی شایستگی افراد اثر گذاشته است، این اثر آنچنان شدید نبوده است که منجر به حذف سوپرپارازیتیسم شود و در شرایط کمبود میزبان سبب مزیت قابل توجه خواهد شد. <br />
پارازیتیسم,سوپرپارازیتویید,جدول زندگی,Ooencyrtus fecundus
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51477.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51477_8a04d212468d09ccf7edb3d47a48e061.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
مطالعه نماتودهای بیمارگر حشرات خانواده Heterorhabditidae و Steinernematidae در خراسان شمالی
107
121
FA
شکوفه
کمالی
دانشجوی دکتری، گروه گیاهپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
shokoofeh.kamali@gmail.com
جواد
کریمی
دانشیار ، گروه گیاه پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
jkb@um.ac.ir
ابراهیم
شکوهی
استادیار ، گروه گیاه پزشکی دانشگاه شهید باهنر کرمان
eshokoohi@gmail.com
10.22059/jbioc.2014.51663
نماتودهای بیمارگر حشرات یکی از عوامل مهم کنترل زیستی بهشمار میروند. در دهه اخیر، بهدلیل کاربرد رو به رشد این گروه از بیمارگرها، شناسایی این عوامل بسیار اهمیت یافته است. در این تحقیق به منظور جداکردن نماتودهای بیمارگر احتمالی در خاک، نمونهبرداری از 3 زیستگاه مختلف منطقة بجنورد، در سال 1390، انجام شد. در ادامه برای تعیین هویت گونههای بومی، نماتودهای بیمارگر جمعآوری شدند، از مشخصات ریختشناسی و ریختسنجی بههمراه دادههای مولکولی و لقاح درون و بینگونهای استفاده شد. با استفاده از تلهگذاری با لارو پروانة مومخوار بزرگ، از بین 50 نمونه خاک جمعآوریشده، 5 جدایه از 2 جنس <em>Steinernema</em> و <em>Heterorhabditis</em> جدا شد. تعیین مشخصات مولکولی با اتکا به مشخصات ریختشناسی و ریختسنجی به گروهبندی جدایههای <em>Steinernema</em> موسوم به Boj1، Boj7، Boj8 و Boj9 در گروه گونهای <em>feltiae </em>و جدایه HBoj از جنس <em>Heterorhabditis</em> در گروه <em>bacteriophora</em> منجر شد. تحلیل نسبزایی دادههای توالی ناحیه ژنی ITS نیز، تعلق جدایهها به گروههای تعیینشده با مشخصات ریختی را تأیید کرد. تبارنمای بازسازیشده براساس ناحیه ژنی ITS نشان داد ریختسنجی مربوط به گروه <em>feltiae</em> با سایر جدایههای این گروه در یک شاخه قرار میگیرند. همچنین، جدایة HBoj با سایر جدایههای گونة <em>H. bacteriophora </em>در یک شاخه قرار گرفت. نتایج آزمون لقاح درون و بینگونهای جدایههای Boj1، Boj7، Boj8 و Boj9 با گونه مرجع<em>Steinernema feltiae </em>، مؤید آن بود که جدایه اول، Boj1، به گونه <em>S. feltiae </em>تعلق دارد. 3 جدایه دیگر، Boj7، Boj8 و Boj9، به سایر گونههای جنس <em>Steinernema</em> تعلق داشتند.
خراسان شمالی,ردهبندی,ریختشناسی,نسبزایی,نماتود بیمارگر حشرات,Steinernema,Heterorhabditis,ITS
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51663.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51663_51f19596edfc1c46ff790ff40cd85a61.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
تأثیر نسبت نر به ماده بر میزان زادآوری و باروری کفشدوزک (HippodamiavariegataCol.: Coccinellidae)
123
127
FA
مهسا
الداغی
دانشجوی دوره کارشناسی ارشد ، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
mahsa_aldaghi@yahoo.com
حسین
اللهیاری
دانشیار، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
allahyar@ut.ac.ir
رضا
طلایی حسنلویی
0000-0002-2960-7135
دانشیار، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
rtalaei@ut.ac.ir
10.22059/jbioc.2014.51672
بسیاری از حشرات در جریان تولید مثل خود، رفتار تکرار جفتگیری دارند. پدیدة تکرار جفتگیری در کفشدوزکها نیز مشاهده شده است. در این پژوهش از تغییر نسبت نر به ماده برای تغییر احتمال و دفعات جفتگیری دوباره در کفشدوزک Goeze<em>Hippodamia variegata</em> استفاده شد. پژوهشهای پیشین نشان داده است که حدود 50 درصد از جمعیت این شکارگر را نرها تشکیل میدهند. برای بررسی تغییر نسبت نر به ماده، از کفشدوزکهای نر و مادة یکروزه و جفتگیرینکرده استفاده شد. تیمارها شامل 10 ماده بدون حضور نر،10 ماده در کنار 2 نر، 10 ماده در کنار 4 نر، 10 ماده در کنار 6 نر، 10 ماده در کنار 8 نر و 10 جفت نر و ماده در کنار هم، آماده شدند. میزان تخم تولیدشده طی 20 روز متوالی شمارش و ثبت شد. سپس، تأثیر نسبت نرها در کلنی بر زادآوری و درصد تفریخ تخمها بررسی شد. نتایج نشان داد بین تیمارها از نظر میزان تخمگذاری تفاوت معنیداری وجود ندارد، بهعبارت دیگر کمکردن نسبت نرها به مادهها در پرورش، تأثیر منفی بر میزان تخمگذاری مادهها نداشته است. بررسی میزان تولید تخم بارور در تیمارهای مختلف نشان داد که برخلاف تصور عمومی، وجود 10 نر در کنار 10 ماده، نه تنها سبب افزایش باروری تخمها نشد، بلکه میزان باروری را نسبت به بقیة تیمارها به شکل معنیداری کاهش داد. این امر نشان میدهد که وقوع جفتگیری مکرر باعث کاهش شایستگی مادهها میشود. این یافته از جنبة کاربردی نیز بحث شده است.
پرورش انبوه,تخمگذاری,زندهمانی تخم,فراوانی نرها,کنترل بیولوژیک,Hippodamia variegata
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51672.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51672_cb0e123315f544f0c51eac101f02aaaa.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
تأثیر دو قارچ میکوریز Glomus mosseae و Glomus intraradices بر بیماری پوسیدگی ریشه نخودفرنگی با عامل Fusarium solani f. sp. pisi در شرایط گلخانهای
129
137
FA
محبوبه
سهرابی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد بیماری شناسی گیاهی، دانشگاه شهید باهنر کرمان
mahboobehsohrabi60@gmail.com
حمید
محمدی
استادیار بیماری شناسی گیاهی ، دانشگاه شهید باهنر کرمان
hmohammadi@uk.ac.ir
امیر حسین
محمدی
استادیار بیماری شناسی گیاهی ، موسسه تحقیقات پسته کشور
ah-mohammadi@pri.ir
10.22059/jbioc.2014.51685
در این مطالعه تأثیر دو قارچ <em>Glomus mosseae</em> و <em>G. intraradices</em> به تنهایی و ترکیب آنها بر فاکتورهای رشد، میزان کلروفیل و بیماری پوسیدگی ریشه نخودفرنگی با عامل <em>Fusarium solani</em> f.sp. <em>pisi</em> در شرایط گلخانهای ارزیابی شد. آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح پایهای کاملاً تصادفی با هشت تیمار و چهار تکرار انجام شد. براساس نتایج بهدستآمده همه تیمارهای مربوط به قارچهای میکوریز باعث افزایش فاکتورهای رشد و کلروفیل نسبت به گیاهان شاهد شدند. از بین تیمارهای مورد استفاده، <em>G. mosseae</em> نسبت به تیمار <em>G. intraradices</em> و تیمار ترکیبی دو قارچ میکوریز بسیار مؤثرتر بود. مایهزنی گیاهان با عامل بیمارگر در غیاب قارچهای میکوریز، باعث کاهش معنیدار فاکتورهای رشد و غلظت کلروفیل (در سطح 1 درصد) نسبت به گیاهان شاهد شد. در حضور قارچهای میکوریز کلنیزاسیون ریشه توسط عامل بیمارگر کاهش یافت و تیمار <em>G. mosseae</em> نسبت به تیمارهای دیگر تأثیر بیشتری داشت. در گیاهان میکوریزی که با عامل بیمارگر مایهزنی شده بودند، افزایش معنیداری در فاکتورهای رشد و غلظت کلروفیل در مقایسه با شاهد آلوده مشاهده شد. براساس نتایج بهدستآمده تیمار <em>G. mosseae</em>بهترین تأثیررا در کاهش شدت بیماری و افزایش فاکتورهای رشد نخودفرنگی دارد.
فاکتورهای رشد,کلروفیل,Arbuscular mycorrhiza,Pisum sativum
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51685.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51685_dcee8276b025b9abcf3678ddfaa43739.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
الگوی پراکنش فضایی جمعیت شته نخود، Acyrthosiphon pisum و کفشدوزکهای شکارگر Hippodamia variegata وCoccinella septempunctata در مزارع یونجة استان همدان
139
148
FA
صفورا
سلیمانی
دانشجوی سابق کارشناسی ارشد، دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان
safurasoleimani@yahoo.com
حسین
مددی
استادیار ، دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا همدان
hossein.madadi413@gmail.com
10.22059/jbioc.2014.51686
الگوی پراکنش جمعیت آفات در محیط یکی از عواملی است که نه تنها بر برنامه نمونهبرداری و روش تجزیه و تحلیل دادهها مؤثر است، بلکه میتواند برای اندازهگیری تراکم آفت و دشمنان طبیعی آنها نیز استفاده شود. بر همین اساس در طی دو فصل زراعی 1391 و 1392، پراکنش فضایی جمعیت شته نخود، (<em>Acyrthosiphon pisum</em> Harris (Hem., Aphididae، و دو شکارگر مهم آن در مزارع یونجه استان همدان، <em>Hippodamia variegata </em>Goeze Col.): Coccinellidae) و <em>Coccinella septempunctata</em> (Linnaeus, 1758)(Col.: Coccinellidae) با استفاده از شاخصهای پراکنش بررسی شد. برای تجزیه و تحلیل نتایج، سه روش قانون نمایی تیلور، آیوائو و نسبت واریانس به میانگین استفاده شد. نتایج بهدستآمده نشان داد پراکنش شته و مراحل مختلف کفشدوزکها از نوع تجمعی است. براساس مقادیر <em>R<sup>2</sup></em>، مدل آیوائو مناسبتر از مدل تیلور برای توصیف رابطه بین میانگین و واریانس بود. در بین مراحل و گونههای مورد بررسی، شتههای بالغ و کفشدوزک <em>H. variegata</em> بزرگترین و کفشدوزک هفت نقطهای کوچکترین ضریب تیلور را نشان دادند. اطلاعات این تحقیق میتواند در طراحی برنامههای مناسب نمونهبرداری برای تخمین جمعیت شته یا کفشدوزکها و نیز برآورد پارامترهای جمعیت مفید باشد.
توزیع فضایی,قانون نمایی تیلور,مدل رگرسیونی آیوائو
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51686.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51686_92d43e09ce4ac2b17ed2a6cb511000ec.pdf
پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران -
موسسه تحقیقات کنترل بیولوژیک آفات و بیماریهای گیاهی
کنترل بیولوژیک آفات و بیماری های گیاهی
2322-2883
2423-8090
2
2
2014
01
21
طراحی محیط کشت برای تولید نیمهصنعتی باکتری Bacillus subtilis UTB96
149
160
FA
سلیمان
قاسمی
دانشجوی دکتری بیماریشناسی گیاهی، دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس بخش تحقیق و توسعة شرکت فناوری زیستی طبیعتگرا
s_ghasemi@ut.ac.ir
مسعود
احمدزاده
0000-0003-2009-4131
استاد گروه گیاهپزشکی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
ahmadz@ut.ac.ir
فرامرز
خداییان چگنی
استادیار گروه علوم و صنایع غذایی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
khodaiyan@ut.ac.ir
10.22059/jbioc.2014.51764
<span lang="FA">هدف از این پژوهش طراحی محیط کشت صنعتی برای بهدست آوردن حداکثر توده زیستی باکتری </span><em><span dir="LTR">Bacillus subtilis</span></em><span dir="LTR"> UTB96</span><span> <span lang="FA">بود. در اولین گام بهمنظور کاهش هزینههای تهیه اجزای محیط کشت، ترکیبات تجاری یا پسماند صنایع مانند ملاس چغندرقند، ملاس نیشکر، فاضلاب سیبزمینی و سرم شیر بهعنوان منابع کربن و شربت ذرت، بهعنوان منبع ازت بررسی شدند. همچنین، بعضی از ترکیبات معدنی ازته مانند سولفات آمونیوم، اوره، کود گرانولة اوره و دیهیدروژنآمونیوم فسفات، بهطور مقایسهای ارزیابی شدند. در ادامه با مشخصشدن اجزای محیط کشت طراحیشده، این محیط در دو فرمانتور آزمایشگاهی و نیمهصنعتی، از نظر میزان تولید توده زیستی و نیز قدرت آنتاگونیستی مقایسه شد.</span></span><span lang="FA">نتایج بهدستآمده در گام اول نشان داد که شربت خیسانده ذرت و ملاس نیشکر بهترتیب در غلظتهای 2 و 10 گرم بر لیتر میتوانند بهعنوان منابع کربن و ازت صنعتی در تولید استفاده شوند. در نهایت، با قراردادن محیط کشت طراحیشده در فرمانتور نیمهصنعتی میزان تولید تودة زیستی به اندازة 32/0 گرم بر لیتر بهدست آمد. باکتری رشدیافته در این فرمانتور، میتوانست رشد بیمارگرهای </span><em><span dir="LTR">Aspergillus flavus</span></em><span lang="FA">و <em> </em></span><em><span dir="LTR">Phytophthora drechsleri</span></em><span lang="FA">را در شرایط آزمایشگاهی بهترتیب به میزان 50 و 70 درصد کنترل کند؛ این در حالی است که میزان رشد باکتری </span><span dir="LTR">UTB96</span><span> <span lang="FA">در فرمانتور آزمایشگاهی 31/0 گرم بر لیتر بود و باکتری رشدیافته در این شرایط میتوانست رشد بیمارگرهای</span></span><em><span dir="LTR">A. flavus</span></em><span lang="FA">و </span><em><span dir="LTR">P. drechsleri</span></em><span lang="FA"> را بهترتیب به میزان 78 و 54 درصد کنترل کند. </span>
بیوکنترل,توده زیستی,فرمانتاسیون,منابع کربن و منابع ازت
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51764.html
https://jbiocontrol.ut.ac.ir/article_51764_45b44a4941314ff15a32cdc140bc39e7.pdf